آزمایش عشق

part19


دوباره و دوباره تمام این حرفارو مثل هر روز و هر ساعت با خودم تکرار کردم
مغزم در حال تلقین به اینکه عاشق نشم بود ولی دلم همچنان میتپید و سعی میکرد توی این محاکمه از مغزم پیشی بگیره و حرف خودش رو ک عشق مثل رویاست بهم تحمیل کنه ...
مثل همیشه با صدای گوشیم رشته افکارم بهم خورد و محاکمه قلب و مغزم برای چند لحظه ای خاموش شد ...

آ.ت:« الو سلام ! چیشده خانم پارک
خانم پارک:« سلام آ.ت شی زودتر بیا دفتر ریس جلسه گذاشته ...

افکارم رو توی همون حیاط تنها گذاشتم و ب سمت اتاق ریس حرکت کردم
وقتی رسیدم همه اومده بودن و انگار منتظر من بودن تا شروع کنن برای همین عذر خواهی کردم و نشستم کنار خانم پارک ...

ریس:« همون‌طور که کارکنان قدیمی اینجا می‌دونن ما هر ساله ب مناسبت سالگرد شرکت جشن میگیریم و قراره روز سه شنبه همین هفته اون جشن رو برگزار کنیم ... پس ازتون میخام چیزی کم نزارید و تمام تلاشتون رو. برای فراهم سازی مقدمات انجام بدید...
«««عالی شد! همینو کم داشتم ... حالا باید علاوه بر کارای شرکت و با این بی حوصلگیم شرکت ب این بزرگی رو هم تزیین کنم »»»
حرفای ریس که تموم شد همه شروع کردن به رفتن و انکار هیچکی خوشحال نبود درست مثل من .... چون هیچکی حوصله تزیین کردن این شرکتو نداشت ...
امشب دیرتر باید میرفتم خونه چون قرار بود شرکت رو آماده و تزیین کنیم ...
برای همین به لارا پیامک دادم که دیر میام خونه ...
اون درست مثل مامانا بود وقتی یک دقیقه دیرتر میومدم دعوام میکرد و نگران میشد ...

برای همین زود بهش پیامک دادم و خطر جان باختگی خودم جلوگیری کردم ....
خانم پارک ما رو ب چند گروه تقسیم کرد و هر قسمتی از شرکت رو ب یک گروه داد
و از اونجایی که در وجود من چیزی جز بدشانسی نبود با کانگ سو توی یک گروه افتادم ....
کانگ سو بادکنک ها رو با دستگاه باد میکرد و من اونا رو با چسب روی نقاط مختلف چسب میزدم ....
دیگه داشت تموم میشد و تقریبا آخرین بادکنک مونده بود
تا چسب رو زدم و خواستم از صندلی بیام پایین پایهٔ صندلی روی زمین لغزید و من در حال افتادن بودم ...
چشامو بسته بودم و تقریبا منتظر برخورد خودم با زمین بودم ولی با گرمی دو تا دست که دورم حلقه شد چشمامو با تندی باز کردم و با صورت کانگ سو که این دفعه خیلی نزدیک تر از دفعه های قبل جلوی چشمام بود مواجه شدم ...
مثل همیشه و البته تندتر از همیشه قلبم شروع کرد به تالاپ تلوپ...
قلبم سخت و پی در پی این کار رو تکرار کرد و هر چی خون داشت رو وارد گونه هام کرد ...
تقریبا چند ثانیه هر دو توی همون حالت موندیم که خود کانگ سو پیش قدم شد و منو از بین دستاش گذاشت پایین .....
بعد از اون .....
دیدگاه ها (۲)

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

من عاشق شدمپارت (27)☆☆☆☆☆☆☆خانم لونا:وای امروز مگه شیفت هه س...

پارت۴۱چند لحظه در سکوت بهم خیره شد ، خواست چیزی بگه اما پشیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط